ابزار دستي و ابزار برقي قابل حمل در انجام كارها به شما كمك مي‌كند ،اما همين ابزار مي تواند براي شما خطر آفرين باشد .

اقدامات ايمني خوب ، به شما اين اجازه را خواهند داد تا مخاطرات را كنترل كرده و خطرات را به حداقل برساند .

مطالب ذيل به شما نشان خواهد داد كه چگونه مخاطرات استفاده از ابزار را كنترل كنيد تا خودتان و آنهايي را كه در اطراف شما كار مي‌كنند از صدمه و مسايل بهداشتي محافظت نماييد.

لطفاً اين را بخوانيد ودستورالعمل هاي ايمني و بهداشتي آنرا دنبال كنيد و در نظر داشته باشيد كه اگر مطالب آنرا انجام دهيد ، كار شما با ابزار سريعتر ، آسانتر و ايمن‌تر انجام خواهد شد .

انتخاب درست : ايمني ابزار زماني شروع مي‌شود كه شما ابزار دستي و برقي كارتان را بطور صحيح انتخاب كنيد.

كيفيت : بهترين ابزاري را كه مي توانيد تهيه كنيد ، انتخاب نماييد . ابزار ارزان قيمت كه از جنس نامرغوب ساخته شده اند شكسته و باعث خراب شدن كاريكه انجام مي دهيد شده وايجاد صدمه به خودتان يا همكارانتان خواهد شد .

ايمني : به تمهيدات ايمني كه در ساخت ابزار بكار رفته اند توجه نماييد. اين مورد شامل توجه به سويچ هاي ايمني ، حفاظ ، قطعات تيز و گردنده ، محافظ هاي دست ، عايق هاي پوششي و غيره مي باشد .

تناسب : يك وسيله خوب با ساختار مناسب مانند يك جسم محكم دردست شما احساس مي‌شود . همواره چاقوها ، پيچ گوشتي ها ، انبردست ها ، قيچي ها و ابزار برقي مورد نيازتان را از بين انواعي انتخاب كنيد كه بر طبق اصول ارگونومي ( مهندسي انساني ) طراحي شده اند اين قبيل ابزار طوري ساخته شده اند كه هيچ گونه فشاري به انگشتان  و كف دست شما نياورده ، خميدگي و پيچ وتاب نداشته و خوب در دستهاي شما جا بگيرد .

كارايي : ابزار مطمئن ، براي انجام وظايف ويژه طراحي شده اند ، اين ابزار مي‌توانند كار شما را آسانتر كرده و از خستگي شما جلوگيري نمايند .

نوشته شده در شنبه 13 خرداد 1391برچسب:,ساعت 20:5 توسط امین حیدری| |

تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا در انجام بعضی کارها موفق هستید و به اهدافتان می رسید، اما برخی دیگر از کارها را نمی توانید به درستی انجام دهید؟

پاسخ به این پرسش ساده تر از آن است که تصور می کنید. در واقع دلیل موفقیت در انجام برخی کارها این است که روش متفاوتی برای انجامشان در پیش گرفته می شود، نه اینکه آدم های متفاوتی بخواهند کار را انجام دهند.

در اینجا از کارهایی برای شما صحبت می کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیت، آنها را با روشی متفاوت به انجام می رسانند:

 

برگرفته از مجله موفقیت


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 7:55 توسط امین حیدری| |

 

-       آسان ترین راه آشنایی ، یک سلام است ، ولی گرم و صمیمی .

-       آسان ترین راه قدردانی ، یک تشکر ساده است ، ولی خالص و صمیمانه .

-       آسان ترین راه عذر خواهی ، عدم تکرار اشتباه قبلی است .

-       آسان ترین راه ابراز عشق ، به زبان آوردن آن است .

-       آسان ترین راه رسیدن به هدف ، خط مستقیم است .

-       آسان ترین راه پول در آوردن ، آن است که همواره در کارت رعایت انصاف را بکنی .

-       آسان ترین راه احترام ، اجتناب از گزافه گویی و گنده گویی است .

-       آسان ترین راه جلب محبت ، آن است که تو نیز متقابلا عشق بورزی و محبت کنی .

-       آسان ترین راه مبارزه با مشکلات ، روبرو شدن با آنهاست نه فرار .

-       آسان ترین راه رسیدن به آرامش ، آن است که سالم و بی غل و غش زندگی کنی .

-       آسان ترین دوستی ، همیشه بهترین دوستی نیست . این را به خاطر بسپار .

-       آسان ترین بحث ، بحث در باره چیزهای خوب و امیدوار کننده است .

-       آسان ترین برد ، آن است که خود را از پیش بازنده ندانی .

-       آسان ترین راه خوب زیستن ، ساده زیستن است .

-       آسان ترین راه دوری از گناه ، آن است که همیشه بدانی چیزی به نام وجدان داری .

-       آسان ترین و در عین حال با ارزش ترین عشق ، بی ریا ترین آن است .

-       آسان ترین راه بودن ، آن است که حس بودن همیشه در وجودت شعله ور باشد .

-       آسان ترین راه راحت بودن ، آن است که خودت را همانطور که هستی بپذیری و در همه حال خودت باشی .

و بالاخره

-       آسان ترین راه خوشبخت زیستن ، آن است که همان طور که برا خودت ارزش قایلی ، برای دیگران نیز ارزش قایل شوی بدون توجه به موقعیت طرف مقابل .

حالا کمی مکث کنید و ببینید که به همین راحتی می توانید آسان و ساده روزگار را به خوشی سپری  کنید.
 

نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:12 توسط امین حیدری| |

زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟

- قرآن.

- از کجای قرآن؟

- انا فتحنا….

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد. سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن امتناع کرد!

نادر گفت: چر ا نمی گیری؟

گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.

نادر گفت: به او بگو نادر داده است.

پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند. می‌گوید نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد!

حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.

از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد.

 

نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:31 توسط امین حیدری| |

سلام
زیبائی کار همواره رفتن به سوی هدف است . نه رسیدن به آن وتمام شدن . پس , از پیمودن لذت ببر و تجربیاتت را به کوله بارت بسپار - روزی خواهی رسید و از خاطرات راه با لذت و غرور یاد خواهی کرد .


مسیر چیزی نیست جز پیمودن ما - با پیمودن است که راه پدیدار میشود . این ما هستیم که راه راه پدید می اوریم . بنا براین طولانی ترین راهها با اولین قدم ما شروع میشود .


برای رسیدن به هدف نباید تلاش کرد !!!!!؟؟؟؟ باید جنگید .


با آروزی موفقیت برای تمامی کسانی که ایستاده اند چون سرو با قامتی بلند و صبر را پیشه کرده اند .

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:29 توسط امین حیدری| |

 كشف كن كه هستي / تصميم بگير ؛ كجا مي خواهي بروي / بدان كه مي خواهي چه كني / آنگاه همه چيز در جاي درست خود قرار خواهد گرفت .

براي اينكه موفق باشي ؛ بايد يك روياي مهم داشته باشي . يك تصوير ؛ يك هيجان سوزاننده ؛ يك كشش مغناطيسي . بايد چيزي بخواهي ؛ يك رويا ؛يك هدف كه انگيزه اصلي تو باشد . چيزي كه حرارت ؛ اشتياق ؛ تعهد و غرور داشته باشد و نياز به كار كردن شديد ؛ رفتن به دورها و انجام مشكلترين ها را در تو بيافريند . براي بدست آوردن چيزهايي كه در زندگي مي خواهي ؛ نياز به انگيزه ؛ حركت و انرژي خواهي داشت . مردمان موفق رويايي كه انگيزه كافي براي آنها باشد را دارند . بايد فكر كني و بايد روياپردازي كني .

نگاه كن ؛ امروز كجا هستي . فكر كن ؛ فردا دوست داري كجا باشي ؟ سپس يك نقشه اصلي براي رسيدن به آن طراحي كن .

اشتياق شديدتر ؛ تعهد بيشتر ؛ دوست داشتن بزرگتر ؛ چيزي است كه از تو يك انسان موفق مي سازد . هنگاني كه اين خواسته ها و تعهدات عميق را ؛ در خود ايجاد كني ؛ ديگر كار زيادي نداري . راهي تا پيدا كردن شغل و رسيدن به موفقيت باقي نمي ماند . به كاري كه دوست داري مشغول شو . كار ؛ سرگرم كننده است .

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:26 توسط امین حیدری| |

 

ـ در هر طبقه اي، در جست و جوي افراد مثبت براي ايجاد ارتباط باشيد.

ـ در هر سخنراني، در جست و جوي ايده هاي جالب باشيد.

ـ در هر فصل كتاب، در جست و جوي مفهوم هايي باشيد كه براي شما مهم هستند.

ـ با هر دوستي، درباره ايده جديدي كه به تازگي يادگرفته ايد، صحبت كنيد.

ـ از هر معلمي سئوال هاي خود را بپرسيد.

ـ ليستي از اهداف، افكار و رفتار مثبت خودتان تهيه كنيد.

ـ به خاطر داشته باشيد، شما همان چيزي هستيد كه فكر مي كنيد.

 

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:21 توسط امین حیدری| |

مردی است که نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگي

که در دل داشت گفت . دکتر به او گفت به فلان سيرک برو . آنجا دلقکي هست ،

اينقدر ميخنداندت تا غمت يادت برود .

مرد لبخند تلخي زد و گفت من همان دلقکم

 

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,ساعت 1:51 توسط امین حیدری| |

*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***____من آپم____________***
_***______مشتاق نیم نگاهی_***
__***_______هرچند گذرا____***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,ساعت 1:8 توسط امین حیدری| |
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس
 
می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم .
 
می خواهم در روستایمان معلم شوم .


دکتر جواب داد :
 تو اگر
ولی تو
 
 نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند
نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ،

 
نوشته شده در سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:,ساعت 1:16 توسط امین حیدری| |
  • حیات خوابی است و محبت رویای آن.

    2) پشیمانی اولین گام برای پوزش است .

    3) عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد والا معشوق بهانه است.

    4) به خاطر داشته باشید که امروز همان فردایی است که دیروز درباره آن نگران بودید . از خود بپرسید اقلاًَ این چیزی است که درباره آن نگرانم به وقوع پیوست یا خیر ؟

    5) خوشبختی میان پرده بدبختی است .

    6) فرهنگ رودخانه ای است به قدمت تاریخ .

    7) خوشبختی یک احساس است که می توان آن را تولید کرد.


  • 8) خداوندا ، نمی توانیم از تو چیزی بخواهیم ، که تو نیازهای ما را می دانی ، پیش از آنکه در ما پدیدار شود .

    9) اولین گام در راه آگاهی، درک جهل است .

    10) نشانه مهارت ، دانستن بیشترین ها در مورد کوچکترین هاست .

    11) در سقوط افراد در چاه عشق ، قانون جاذبه تقصیری ندارد .

    12) حکایت جالبی است که فراموش شدگان ، فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند .

    13) دوستان خوب، مانند ستارگان آسمانند ، گرچه بعضی اوقات دیده نمیشن ، ولی همیشه وجود دارند .

    14) ای زیبا خود را در عشق بیاب نه در چاپلوسی آینه .


  • 15) زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند نه تاریخ تولد . (اُرد بزرگ)

    16) سلاخی را دیدم زار می گریست ، به قناری کوچکی دل بسته بود .

    17) هنگامی که صفتی را در دیگران نمی پسندی به اصلاح مشکل در خود بپرداز.

    18) با گریه به دنیا می آیی اما چنان کن که با خنده از دنیا بروی .

    19) اگر حسادت خاصیت سوختن داشت دیگر احتیاج به هیچ سوخت دیگری نبود .

    20) همه می خواهند بشریت را عوض کنند ولی دریغا که هیچ کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند . (تولستوی)

 

نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:25 توسط امین حیدری| |
*مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد**با خوشحالی به میزان زیادی تولید می کرد*
*
رئیسش که یک شیر بود، ازاینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود*
*
بنابر این بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد*
*
اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود*
*
او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت*
*
عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماسهای تلفنی را بر عهده گرفت*

*
شیر از گزارشات سوسک لذت می برد و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید*
*
را توصیف می کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه تحلیل کند*
*
او می توانست از این نمودارها در گزارشاتی که به هیات مدیره می داد استفاده کند*
*
بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد*
*
او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد*

*
مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود،*
*
از این حذ افراطی کاغذ بازی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می داد متنفر بود *
*
شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی*
*
که مورچه در آن کار می کرد معرفی کند*
*
این سمت به جیر جیرک داده شد**.*
*
اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود*
*
این مسئول جدید یعنی جیر جیرک هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی *
*
که از واحد قبلی اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه سازی استراتژیک *
*
کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد*
*
اکنون واحدی که مورچه در آن کار می کرد به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن جا نمی خندید و همه ناراحت بودند*
*
در این زمان بود که جیر جیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد*
*
با مرور هزینه هایی که برای اداره واحد مورچه می شد، *
*
شیر فهمید که بهره وری بسیار کمتر از گذشته شده است*

*
بنابر این او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود*
*
جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد،*
*
نتیجه نهایی این بود: تعداد کارکنان زیاد است*

*
حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟*
*
مسلماً مورچه؛ چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت*

 

نوشته شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:,ساعت 16:42 توسط امین حیدری| |
چگونه می توان کیفیت را بهبود بخشید، راه طولانی باید طی شود و کارهای متعددی صورت گیرد، در مراحل مختلف نیاز به شناسایی وضعیت فعلی داریم و عزمی راسخ جهت بهبود این وضعیت در این نوشته تلاش خواهد شد یکی از ایزارهای موثر در شناخت جنبه های گوناگون مرتبط با کیفیت مورد بررسی و تشریح قرار گیرد.
اصل پارتو چیست؟اصل پارتو یا قانون 80:20 بیان می کند20%از عوامل80%مسائل رامی افرینند و80%از عوامل سبب20%از مسائل هستند.این موضوع که توسط ویلفرد پارتو، اقتصاددان ایتالیایی مطرح شد قانون اثبات شده علمی نیست ولی بطور معمول در بیشتر امور اجتماعی و اقتصادی صادق است . مثلا گفته می شود حدود80% ثروت جامعه در اختیار20%افراد است.ازاین اصل برای شناسایی عوامل تاثیرگذار برکیفیت استفاده کرده اند و نموداری بنام پارتوایجاد شده است. نمودار پارتو نموداری است برای نشان دادن و دسته بندی اطلاعات تا معلوم شود چه علتهایی در شکلگیری معلول بیشترین نقش را دارند.نمودار پارتو را می توان بعنوان اولین قدم در ایجاد بهبود در محیط کاری به کار برد. با یک نگاه به نمودار پارتو تمام افراد میتوانند ببینند که دو یا سه عامل بیشترین مسائل را بوجود آورده اند و تعداد زیادی از عوامل نقش بسیار کمی در ایجاد مشکلات داشته اند. بنابراین پایه ای برای فهم و درک مشترک بین افراد گروه ایجاد شده و تعریف اهداف دقیق برای دستیابی به میزان مشخص از بهبود میسر میگردد. تجربه نشان داده است که به نصف رساندن مهمترین عامل، بسیارساده تراز کاهش اندک در میزان یک عامل کم اثر است. در حالیکه تاثیر آنها بر روی کیفیت و بهبود،درست برعکس خواهد بود. 

ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:,ساعت 15:46 توسط امین حیدری| |
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.
.
دکتر علی شریعتی



نوشته شده در چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:57 توسط امین حیدری| |
ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم
             و دانشکده را شروع کنم،  
  سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم، بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم،
 سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم، 
 سپس می تونستم به کار برگردم،
 اما برای بازنشستگی تلاش کردم،
 اما اکنون که در حال مرگ هستم، ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنم
 
لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.
قدر دادن موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید.
 برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم
سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم
گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد
و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم
 
نوشته شده در چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:49 توسط امین حیدری| |
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت
 
 
جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد.
 
مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست
 
بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.
 
چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"
 
****************************** **
 
 
گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه.
همیشه به خاطر داشته باشید:
خدا پشت پنجره ایستاده
__._,_.___
نوشته شده در سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:,ساعت 21:17 توسط امین حیدری| |

پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست داری؟

گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...

جواب دادم فقط چند تایی

پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت

تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری

ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن

خیلی چیزها هست که تو نمی دونی

دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی

دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد

درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشند

دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه

صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند

اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها

جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید

پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است

فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟

سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ایستاد

با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی

بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می کند و در غمها تو را دلگرم می کند .کسی که اعتمادی راکه به دنبالش هستی به تو می بخشد .وقتی مشکلی داری آن راحل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست.

چقدر خداوند بزرگ است.

درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می دارد.

آسمان جای عجیبیست نمی دانستم
عاشقی کار غریبیست نمی دانستم
عمر مدیون نفس نیست نمی دانستم
عشق کار همه کس نیست نمیدانستم

چند تا دوست داری که واقعا دوستت دارن؟

نوشته شده در سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:7 توسط امین حیدری| |

درس معلم ار بود زمزمه محبتی

 

جمعه به مکتب آورد طفل گريز پای را

 

نوشته شده در دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:50 توسط امین حیدری| |
تازه فهميدم خدايم، اين خداست 
 اين خداي مهربان و آشناست
دوستي، از من به من نزديکتر
آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد
 آن خدا مثل خواب و خيال بود
چون حبابي، نقش روي آب بود
 
 
مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا
سفره ي دل را برايش باز کنم
مي توان درباره ي گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مقل باران راز گفت
 با دو قطره، صد هزاران راز گفت
مي توان با او صميمي حرف زد
مثل باران قديمي حرف زد
مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند
نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:7 توسط امین حیدری| |
 
داستان درباره كوهنوردي ست كه مي خواست بلندترين قله را فتح كند .بالاخره بعد از سالها آماده سازي خود،ماجراجو يي اش را آغاز كرد.اما از آنجايي كه آوازه ي فتح قله را فقط براي خود مي خواست تصميم گرفت به تنهايي از قله بالا برود.
او شروع به بالا رفتن از قله كرد ،اما دير وقت بود و به جاي چادر زدن همچنان به بالا رفتن ادامه داد، تا اينكه هوا تاريك تاريك شد.

سياهي شب بر كوهها سايه افكنده بود وكوهنورد قادر به ديدن چيزي نبود . همه جا تاريك بود .ماه و ستاره ها پشت ابر گم شده بودند و او هيچ چيز نمي ديد .
در حال بالا رفتن بود ،فقط چند قدمي با قله فاصله داشت كه پايش لغزيد و با شتاب تندي به پايين پرتاب شد .در حال سقوط فقط نقطه هاي سياهي مي ديد و به طرز وحشتناكي حس مي كرد جاذبه ي زمين او را در خود فرو مي برد . همچنان در حال سقوط بود ... و در آن لحظات پر از وحشت تمامي وقايع خوب وبد زندگي به ذهن او هجوم مي آورند.
ناگهان درست در لحظه اي كه مرگ خود را نزديك مي ديد حس كرد طنابي كه به دور كمرش بسته شده ، او را به شدت مي كشد
ميان آسمان و زمين معلق بود ... فقط طناب بود كه او را نگه داشته بود و در آن سكوت هيچ راه ديگري نداشت جز اينكه فرياد بزند : خدايا كمكم كن ...
ناگهان صدايي از دل آسمان پاسخ داد از من چه مي خواهي ؟
- خدايا نجاتم بده
- آيا يقين داري كه مي توانم تو را نجات دهم ؟
بله باور دارم كه مي تواني
- پس طنابي را به كمرت بسته شده قطع كن ...

لحظه اي در سكوت سپري شد و كوهنورد تصميم گرفت با تمام توان اش طناب را بچسبد .
فرداي آن روز گروه نجات گزارش دادند كه جسد يخ زده كوهنوردي پيدا شده ... در حالي كه از طنابي آويزان بوده و دستهايش طناب را محكم چسبيده بودند ، فقط چند قدم بالاتر از سطح زمين ...
 

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:49 توسط امین حیدری| |

زندگی چیدن سیبی است که بایدچیدورفت


زندگی تکرارپاییزاست که بایددیدورفت


زندگی رودی است جاری هرکه آمدکوزه ای پرکردو رفت


قاصدک این کولی خانه به دوش کوچه گردی های خود رازندگی نامیدورفت
 

دریافتی از دوست خوبم مدیر فایل رنگین کمون

 

نوشته شده در یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:54 توسط امین حیدری| |

 

هوا را از من بگیر ، مشتری را نه

روند آزاد سازی اقتصادی ، جهانی سازی ، فن آوری ها و تکامل سریع اینترنت نقش شرکتها را در ارتباط باهم متحول کرده است . کارشناسان تجارت و صاحب نظران دانشگاهی درباره اتحادیه ها ، شبکه ها و همکاری میان سازمانها صحبت می کنند ، ولی مدیران و پژوهشگران عمدتا" عاملی را که نقش به سزایی در متحول کردن سیستمهای صنعتی دارد نادیده می گیرند و آن مشتری یا مصرف کننده است .

در بازار رقابتی امروز مصرف کنندگان توانمد شده با فناوری ، قادر به گفتگوی پویا با سازندگان هستند ، (( گفتگویی که مشتریان آن را تحت کنترل دارند )) و شرکتها مجبورند بپذیرند که مشتری در حال تبدیل شده به شریکی در خلق ارزش است .

تا دهه 1990 مشتریان بعنوان خریداران منفعل با الگوهای مصرف از پیش تعیین شده در نظر گرفته می شدند ولی پس از سال 2000 مشتریان بعنوان بازیگران فعال و خلق کننده ارزش در بازار مطرح هستند . قبل از شناخت مشتری باید ارزش و اهمیت مشتری در نگاه سیستمی و بصورت یک نظام ارزشی از دو منظر مورد بررسی قرار داده شود :

ارزش مشتری برای فروشنده ودیگری ارزش از دیدگاه مشتری است .


 


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:20 توسط امین حیدری| |

روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری !

روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای آينده تو ،دلواپسی !

روز مادر يعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بيداری !

روز مادر يعنی بهانه بوسيدن خستگی دستهايی که عمری به پای باليدن تو چروک شد !

روز مادر يعنی بهانه در آغوش کشيدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !

روز مادر يعنی باز هم بهانه مادر را گرفتن ...

تقدیم به همه ی مادران

نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:44 توسط امین حیدری| |
کارتان را دوست داشته باشید ولی محل کارتان را نه !
زیرا نمیدانید محل کارتان شمارا تا کی دوست خواهد داشت.
"دکتر عبدالکلام"
 
راز موفقیت چیست؟ "تصمیم گیری درست".
تصمیم گیری درست از چه ناشی میشود؟ "از تجربه"
تجربه از چه بدست می آید؟ "از تصمیم گیری های غلط !!".
"دکتر عبدالکلام"
 
بدون درگیرشدن ودخالت خودتان نمیتوانید موفق شوید
وبدون درگیرشدن ودخالت خودتان هم نمیتوانید شکست بخورید!!
"دکتر عبدالکلام"
 
شما مسئول چیزهایی که مردم دربارۀ شما فکر میکنند نیستید
اما مسئول چیزهایی که باعث میشود مردم دربارۀ شما آن فکرهارا بکنند هستید.
"استنلی فرارد"
 
مرد وقتی خوشبخت است که اولین عشق یک زن باشد ولی زن وقتی خوشبخت است که آخرین عشق یک مرد باشد.
چارلز دیکنز
 
لحظات بد تان راروی ماسه بنویسید ولحظات خوش را روی سنگ .
"جرج برنارد شاو"

 
پشت هرمرد موفقی ، رنج های ناگفته ای در قلبش ، وجوددارد.
"بیل جاکوبز"
 
نفس خورا بخاطر عشقت ازدست بدهی بهتر است تا عشقت را بخاطر نفست .
"جان کیتس"
 
وقتی سرشاراز لذت هستی قول نده ،
وقتی غمگیت هستی جواب نده،
و وقتی خشمگین هستی تصمیم نگیر ، دوبار فکرکن ، وخردمندانه عمل کن!
 
نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:29 توسط امین حیدری| |

 

آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود:

اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه می گرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم.


بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند : پاریس خودم هنرپیشه می شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته می شود. گفتم حرف اش را هم نزنید.


بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم.


حالا کلودیا- همین که کنارم ایستاده است - مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمی دهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد. با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمی دانند

 

نوشته شده در چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:12 توسط امین حیدری| |

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 13 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com