اي بر سر بالينم، افسانه سرا دريا ! / افسانه عمري تو، باري به سرآ دريا .
***
اي اشك شبانگاهت، آئينه صد اندوه، / وي ناله شبگيرت، آهنگ عزا دريا .
***
با كوكبه خورشيد، در پاي تو مي ميرم / بردار به بالينم ، دستي به دعا دريا !
***
امواج تو، نعشم را افكنده درين ساحل، / درياب مرا، دريا؛ درياب مرا، دريا .
***
ز آن گمشدگان آخر با من سخني سر كن، / تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دريا .
***
چون من همه آشوبي، در فتنه اين توفان، / اي هستي ما يكسر آشوب و بلا دريا !
***
با زمزمه باران در پيش تو مي گريم، / چون چنگ هزار آوا پر شور و نوا دريا !
***
تنهائي و تاريكي آغاز كدورت هاست، / خوش وقت سحر خيزان و آن صبح و صفا دريا .
***
بردار و ببر دريا، اين پيكر بي جان را / بر سينه گردابي بسپار و بيا دريا .
تو، مادر بي خوابي. من كودك بي آرام / لالائي خود سر كن از بهر خدا دريا .
***
دور از خس وخاكم كن، موجي زن و پاكم كن / وين قصه مگو با كس، كي بود و كجا ؟ دريا !
***
ایملی از دوستی عزیز
نظرات شما عزیزان: